مقدمه

مرا از این که میبینی پریشان تر چه میخواهی 

 از این آتش بجز یک مشت خاکسترم چه میخواهی 

مرا بی خود به باران میبری بامستی چشمت 

بیا این گونههای تر چه می خواهی 

تمام این شعرم خون رگهایم نثارت باد 

بگو دیگر عزیز من بگودیگر چه میخواهی 

 

 تمام اسامی که در این وبلاگ می آید  واقعیت دارد و واقعا تمام داستان اتفاق افتاده است 

۳۱فروردین سال روزعزیزترین عزیزانم است خدایا اورا دربهشت خودت جای ده 

 این داستان زندگی واقعیه بانو قزبس میباشد که از دست نوشته های دخترش به قلم من در این وبلاگ نوشته میشود 

 

بعضی از این اشخاص نام برده در این رومان زنده نمیباشند اما بیشترشان زنده اند و زندگی را ادامه میدهند 

 

این وبلاگ هر روز آپ میشود ودر هر روز سه الی چهار صفحه به صورت قسمت بندی به بار مینشیند    مدیر وبلاگdjBehnam